الگوریتم تطبیق عصبی گوگل
آیا تا به حال نام الگوریتم تطبیق عصبی گوگل به گوشتان خورده است؟ این فناوری جدید گوگل برای رمزگشایی و تطبیق معنای عبارات و اسناد جستجوشده در موتور جستجو طراحی شده است. اگر بخواهیم به زبان ساده بگوییم، حالا گوگل راحتتر میتواند منظور شما را بفهمد و مرتبطترین نتایج را نمایش دهد. چهچیزی از این بهتر؟! اما پشت این فناوری جدید، توضیحات زیادی وجود دارد که در این مقاله به آنها پرداختهایم. اگر میخواهید بیشتر راجع به تطیبق عصبی گوگل بدانید، این مقاله همان است که به دنبالش بودهاید!
تطبیق عصبی چیست؟
قبل از اینکه به جزئیات «تطبیق عصبی گوگل» بپردازیم، باید بدانید که تعداد الگوریتمهای گوگل بسیار زیاد بوده و همیشه در حال بهروزرسانی و ایجاد تغییرات جدید هستند. بنابراین ممکن است با ظهور یک الگوریتم جدید، الگوریتمهای قبلی منسوخ شده یا تاثیرات آنها کاهش یابند. در نتیجه نهایتا به جزئی از الگوریتم هسته گوگل پیوسته میشوند.
در 24 سپتامبر 2018، دنی سالیوان از کارمندان شرکت گوگل، چندین توییت درباره سیستمی جدید مبتنی بر هوش مصنوعی منتشر کرد. محتوای این توییتها حاکی از آن بود که گوگل به عنوان پیشرو در نوآوری، یک سیستم هوش مصنوعی به نام «تطابق عصبی» ایجاد کرده است.
این نکته قابل توجه است که گوگل هیچ وقت در مورد نحوۀ عملکرد الگوریتمهای جستجوی خود شفاف نبوده و تقریبا همیشه پنهانکاری را در پیش گرفته است. اما اخیرا اعلام کرده است که از الگوریتم «تطبیق عصبی» برای درک بهتر مفاهیم به عنوان بخشی از فرآیند تولید نتایج جستجو استفاده میکند. دنی سالیوان از شرکت گوگل اعلام کرده است که تطبیق عصبی گوگل برای 30 درصد از سرچ کوئریها استفاده میشود. این سیستم از پردازش زبان طبیعی برای درک معنای پرسوجوها و صفحات وب، تطبیق دقیق مفاهیم بین آنها و ارائه نتایج جستجوی دقیقتر استفاده میکند.
گوگل از شبکههای عصبی هوش مصنوعی برای مطالعه و درک ارتباط بین کلمات و مفاهیم استفاده میکند تا نتایج جستجوی مرتبط و قابل اعتمادی را به جستجوگران ارائه دهد. الگوریتم تطبیق عصبی یا همان Google Neural Matching، الگوریتمی است که از جدیدترین فناوریهای هوش مصنوعی و شبکههای عصبی برای تجزیه و تحلیل زبان به روشی بسیار پیشرفتهتر نسبت به گذشته استفاده میکند. با استفاده از آخرین فناوری هوش مصنوعی، گوگل بهتر میتواند هدف کاربر را تعیین کند و نتایجی را ارائه دهد که برای نیازهای او مناسبتر است.
گوگل، این غول فناوری، از سال 2018 از این سیستم برای اتصال کلمات کلیدی به مفاهیم مرتبط با آنها استفاده کرده است. بنابراین، حتی اگر از کلمات مبهم در عبارت جستجوی خود استفاده کنید، گوگل همچنان میتواند محتوای مرتبط با آن را برای شما نمایش دهد.
اما دقیقا منظور از الگوریتم تطبیق عصبی گوگل چیست؟ این الگوریتم از هوش مصنوعی برای متنوعتر کردن نتایج جستجو استفاده میکند. استفاده از فناوری هوش مصنوعی تجزیه و تحلیل زبان و تفسیر هدف جستجوی کاربران را برای موتور جستجو گوگل آسانتر میکند. گوگل اکنون علاوه بر مطابقت کلمات کلیدی شما و ارائه نتایج بر اساس معیارهای تطبیق عصبی، مترادف عباراتی که جستجو میکنید را هم مورد بررسی و تطبیق قرار میدهد.
الگوریتم تطابق عصبی گوگل تضمین میکند که حتی اگر کلمات کلیدی در محتوای شما وجود نداشته باشند، گوگل کلمات مشابه و مترادف را تشخیص داده و ترافیک شما به علت نبودن کلمات کلیدی در متن محتوا تحت تاثیر قرار نخواهد گرفت.
به عنوان مثال، هنگامی که افراد اطلاعاتی در مورد «پایتخت فرانسه» را جستجو میکنند، گوگل نتایجی درباره «پاریس» نمایش میدهد. یا در مثالی دیگر اگر یک صفحه وب دارای پاراگرافی درباره مزایای ورزش باشد و سپس در مورد عادات غذایی صحبت کند، تطبیق عصبی میتواند تشخیص دهد که مفاهیم ورزش و تغذیه سالم به هم مرتبط هستند و باید با هم در نظر گرفته شوند. این نتایج به این معنی است که گوگل عبارات مرتبط با کلماتی که جستجو می کنید را هم به شما نشان میدهد. با توجه به توییتی از دنی سالیوان، واضح است که چرا از این روش به عنوان “فوق مترادف” یاد میشود.
بر اساس یک مقاله تحقیقاتی منتشر شده توسط گوگل، این الگوریتم برای جلوگیری از ایجاد هرزنامه و نتایج نامربوط استفاده میشود. به عبارت دیگر، این الگوریتم میتواند برای نمایش بهترین نتایج به گوگل کمک کند.
وظیفه الگوریتم تطبیق عصبی این است که به گوگل کمک کند تا کلمات و عبارات جستوجو شده را به صفحات مرتبط متصل کند. تطبیق عصبی گوگل به نحوه ارتباط کلمات با جستجوها میپردازد.
حتما بخوانید: SEO چیست و چگونه کار میکند؟ |
تطبیق عصبی و الگوریتم رنکبرین؛ دو همکار بسیار نزدیک
الگوریتم رنک برین را که به خاطر دارید؟ آن هم یکی دیگر از الگوریتمهای جذاب گوگل است. بسیاری عملکرد این دو الگوریتم را یکسان میدانند، اما واقعیت این است که تفاوتهای ظریفی میان آنها وجود دارد. بگذارید ابتدا نگاهی گذرا به عملکرد هر دو الگوریتم داشته باشیم:
- رنکبرین به گوگل کمک میکند تا بتواند صفحات را بهتر به مفاهیم مرتبط کند.
- تطبیق عصبی به گوگل کمک میکند تا ارتباط بین کلمات و جستجوها را درک کند.
میبینید؟ تطبیق عصبی که در سال 2018 معرفی شد و رنکبرین که متعلق به سال 2015 است، ممکن است در ظاهر یکسان به نظر برسند؛ زیرا هر دوی آنها از هوش مصنوعی برای رتبهبندی جستجوهای جدید استفاده میکنند. با این حال، باید بدانیم که با یکدیگر متفاوت هستند.
گوگل در این مورد توضیح داده است که تطبیق عصبی عمدتاً برای درک چگونگی ارتباط کلمات با مفاهیم ایجاد شد. در مقابل، رنکبرین به ارتباط صفحات با مفاهیم کمک میکند. امیدواریم متوجه تفاوت جزئی میان این دو شده باشید. اگر هم متوجه نشدید، نگران نباشید. در ادامه به بررسی بیشتر این دو الگوریتم میپردازیم.
از بین این دو، رنکبرین برای مدت طولانیتری مورد استفاده قرار گرفته و قادر به یادگیری ماشینی است. بنابراین، از شبکههای عصبی مصنوعی برای بررسی ارتباط بین کلمات و مفاهیم در عبارات جستجو استفاده میکند. این الگوریتم بخشی از سیستم رتبهبندی موتورهای جستجو است که به گوگل کمک میکند تا عبارات جستجوی پیچیده را درک کند و نتایج مطابق با هدف کاربر را نمایش دهد.
این الگوریتم میتواند پرسوجوهایی را تفسیر کند که قبلا جستجو نشده بودند. همچنین، قابلیتهای یادگیری ماشینی آن، دقت مرغ مگس خوار را هم در نتایج بهبود بخشیده است.
رنک برین یک پیشرفت قابل توجه در فناوری جستجو است، زیرا به گوگل اجازه میدهد تا معنای پشت سؤالات کاربر را بهتر درک کند و نتایج دقیقتر و مرتبطتری را ارائه دهد. قابل ذکر است که سهم آن در جستجوها و بازاریابی اینترنتی هم چشمگیر بوده است. این سیستم مبتنی بر هوش مصنوعی گوگل را هوشمندتر کرده و دقت جستجوها را بهبود بخشیده است.
هوش مصنوعی هر روز بهتر میشود. با الگوریتم تطبیق عصبی، میتوانیم انتظار استراتژیهای جستجوی دقیقتری را داشته باشیم. ما میتوانیم منتظر نتایج دقیقتر و درک بهتر زبانها باشیم. همچنین، میتوانیم برآورده کردن نیازهای اطلاعاتی مختلف در سراسر جهان را پیشبینی کنیم. به نظر میرسد که هر دو الگوریتم یادگیری ماشین رنکبرین و یادگیری سیستم عصبی، در انتها ما را به مقصد روشنی میرسانند. اگرچه این دو عملکردهای جداگانهای را در فرآیند جستجو انجام میدهند، اما هر دو فناوری با یکدیگر همکاری میکنند تا تجربۀ یک جستجوی بهینه را به کاربران ارائه دهند.
اهداف الگوریتم تطبیق عصبی
حالا که با الگوریتم تطبیق عصبی آشنا شدیم، به نظرتان هدف گوگل از ارائه این الگوریتم چه بوده است؟ بگذارید نگاهی به وضعیت سایتها در سالهای اخیر بیندازیم. در چند سال گذشته، سایتهای زیادی بودهاند که محتوای مطلوبی منتشر کردهاند اما بعدا به دلیل سئو نتوانستهاند با سایتهای بزرگتر رقابت کنند. این الگوریتم باعث میشود که انحصار سئو در اختیار سایتهای بزرگ نباشد و توجه صاحبان سایتها معطوف تولید محتوای باکیفیت گردد. این فرآیند در آینده باعث میشود که کاربران به محتوای باکیفیت و بهینه شده دسترسی بهتری داشته باشند.
برخی از اهداف این الگوریتم شامل موارد زیر میشوند:
- تطبیق واژههای جستوجو شده با مفاهیم ارائه شده در صفحات مختلف سایتها.
- ارائه محتوای با کیفیت به کاربر.
این به این معنی است که سایتهایی که رتبههای بالایی کسب کردهاند اما محتوای مناسبی ارائه نمیدهند، با استفاده از این الگوریتم دیگر در رتبهبندی نتایج جستجو ظاهر نمیشوند. اما چه محتوایی از نظر گوگل قابل تایید است؟ گوگل در این مورد اعلام کرده است که برای دیده شدن محتوا از طریق این الگوریتم، باید منابع متعددی برای تولید محتوا استفاده کنید تا محتوای شما به صورت یک محتوای مفید در سیستم عصبی این الگوریتم ثبت شود.
وقتی کاربر عبارتی را جستجو میکند، گوگل تمام عبارتهای مترادف آن را هم بررسی میکند و نتایج مناسب را به کاربر نمایش میدهد. در الگوریتم تطبیق عصبی، شبکهای عصبی ایجاد میشود که در آن محتواهای مناسب به یکدیگر اتصال دارند. بنابراین درک کلمات و مفهوم محتوای سایتها برای گوگل آسانتر میشود.
این سیستم هوش مصنوعی نشان میدهد که نتایج جستجو فراتر از مرزهای کلمات کلیدی و بکلینکها میباشد. هدف اصلی گوگل از تطبیق عصبی؛ خلاص شدن از شر هرزنامهها، جمعآوری مرتبطترین نتایج و رتبهبندی مجدد صفحات وب بر اساس معیارهای جدید «ابر مترادفها» است.
از آنجایی که گوگل هر روز پیشرفت میکند، بهینه سازی محتوا نیز بیشتر خواهد شد. اهمیت تطابق عصبی را در دنیای امروز که جستجوی آنلاین در همه جا فراگیر شده است، نمی توان نادیده گرفت. با رشد تصاعدی صفحات وب و محتوای آنلاین، یافتن مرتبطترین نتایج به چالشی دلهرهآور تبدیل شده است.
بنابراین، تطبیق عصبی اهمیت دارد زیرا انتظارات کاربر را از یک محتوای غنی برآورده میکند. نتیجۀ این سیستم مترادفیابی این است که کاربران با وجود توضیحات مبهم در عبارات جستجو، مرتبطترین نتایج را دریافت میکنند. این فناوری دقت جستجو را بهبود میبخشد، تجربۀ کاربری بهتری را ارائه میکند و حتی با کاهش زمان لازم برای یافتن اطلاعات مورد نیاز کاربران، بهرهوری را افزایش میدهد.
همچنین این نکته هم قابل توجه است که تطابق عصبی گوگل اغلب در موتورهای جستجو برای تطبیق پرسشهای کاربر با اطلاعات مرتبط استفاده میشود، اما میتواند برای کارهای دیگری مانند پاسخ به سؤال، استنتاج زبان طبیعی و خلاصه سازی متن نیز استفاده شود.
نحوه کارکرد الگوریتم تطبیق عصبی گوگل
هوش مصنوعی برای ارائه یافتههای صحیحی استفاده میشود که فقط بر روی کلمات تمرکز نمیکند، بلکه کانتکست آن عبارات را نیز مورد توجه قرار میدهد.
گوگل از زمان شروع استفاده تطبیق عصبی در سال 2018 از این سیستم برای تولید نتایج جستجوی مختلف استفاده کرده است. الگوریتم تطبیق عصبی گوگل از چیزی به نام شبکههای عصبی استفاده میکند. این شبکههای عصبی، با الهام از نحوه عملکرد مغز، مانند مغزهای دیجیتالی هستند. این مغزهای دیجیتال در پردازش و درک حجم عظیمی از اطلاعات عالی هستند.
الگوریتم تطابق گوگل عموما برای موارد زیر طراحی شده است:
- درک پرس و جوها با در نظر گرفتن مفهوم آنها
- پیدا کردن مترادفها (کلماتی که معنی یکسان دارند)
- شناسایی ارتباطات پنهان بین کلمات با استفاده از هوش مصنوعی
اکنون، به جای جستجوی کلمات کلیدی خاص، این فناوری یادگیری ماشینی بر کشف آنچه شما به دنبال آن هستید تمرکز میکند. مثلاً وقتی «کیک شکلاتی آسان در خانه» را تایپ می کنید، گوگل دیگر صرفا به «همین» کلمات توجه نمیکند. بلکه متوجه میشود شما به دنبال یک دستور کیک شکلاتی آسان هستید که بتوانید در آشپزخانه خود درست کنید. بنابراین، به دنبال دستور العملهایی مطابق با هدف شما میگردد، حتی اگر دقیقا عبارات جستجو شده توسط شما را نداشته باشند.
پردازش زبان توسط الگوریتم تطبیق عصبی گوگل
در هسته این سیستم هوش مصنوعی، جدیدترین و هوشمندانهترین قوانین رایانهای برای تصمیمگیری در مورد اینکه کدام وبسایتها باید در ابتدای نتایج جستجو نمایش داده شوند، وجود دارد. اما نکته اینجاست، وقتی وبسایتها فهرست میشوند، نباید فقط به دلیل موارد معمولی مانند داشتن پیوندهای زیاد یا کلمات کلیدی خاص در بالای نتایج سرپ قرار بگیرند. درعوض، جادو زمانی اتفاق میافتد که وبسایتها بر اساس نوع تایپ افراد و محتوای وبسایتها انتخاب شوند.
این به این معنی است که گوگل میتواند کلمات مختلف هم معنا را (مانند «شاد» و «خوشحال») درک کند. بنابراین، حتی اگر جستجوی خود را کامل توضیح ندهید، این دوست همچنان می تواند آنچه را که میخواهید پیدا کند. بنابراین، در زمان جستجو، مواردی را دریافت میکنید که با آنچه به دنبال آن هستید مطابقت دارند؛ حتی اگر دقیقاً از آن کلمات در جستجوی خود استفاده نکرده باشید. این یعنی الگوریتم تطبیق عصبی باعث میشود گوگل به صورت مشخص، هدف کاربر را از جستجو درک کند.
به عنوان مثال، اگر «چگونه یک کامپیوتر را اسمبل کنیم؟» را جستجو کنید، تطبیق عصبی میتواند به گوگل کمک کند تا بفهمد شما به دنبال دستورالعملهایی در مورد نحوه جمعآوری اجزای سختافزاری و نرمافزاری رایانه هستید. میبینید؟ این یعنی تمام آن چه که انتظارش را از یک موتور جستجوی خوب داریم!
حتما بخوانید: سئو داخلی (on page seo) چیست؟ |
نحوهی بهینه سازی محتوا برای الگوریتم تطبیق عصبی
هدف اصلی تطابق عصبی؛ پاداش دادن به تولیدکنندگان محتوا برای پاسخگویی مؤثر به جستجوهای کاربران و کمرنگ شدن نقش بکلینکها و کلمات کلیدی در سئو است. با این حال، این بدان معنا نیست که گوگل به طور کامل معیارهای رتبه بندی سنتی خود را کنار گذاشته است.
در عوض، اعتقاد بر این است که ابتدا معیارهای قبلی گوگل برای کاهش رتبه یا حذف هرزنامهها و صفحات بیربط از نتایج اعمال شود. سپس از الگوریتم جدید برای رتبهبندی مجدد نتایج باقیمانده استفاده شود تا کاربران بتوانند به مفیدترین نتایج دست پیدا کنند. اجرای تطابق عصبی به طور اساسی نحوه عملکرد رتبهبندی گوگل را تغییر نداده است، با این حال، میتواند بر نحوۀ رتبهبندی صفحات شما تأثیر بگذارد.
وقتی از افزایش بازدید وبسایت به صورت آنلاین صحبت میکنیم، نمیتوان اهمیت محتوا را نادیده گرفت. اگر میخواهید جلوتر از رقبا بمانید، اکنون باید استراتژی خود را به گونهای تغییر دهید که محتوای باکیفیت و منحصر به فرد تولید کنید. این به نوبۀ خود به این معنی است که یک وب سایت هر چه کارآمدتر باشد، محتوای آن برتر خواهد بود. همچنین باید به یاد داشته باشید که اگر تعداد مترادفهای زیادی را درون متن استفاده کنید ممکن است کیفیت محتوای شما را مختل کند.
تولیدکنندگان محتوا باید به جای هدف قرار دادن کلمات خاص، بر ایجاد محتوایی تمرکز کنند که دقیقاً معنای پشت سؤال کاربر را منعکس کند. آنها باید بر نیازها و مقاصد کاربر تأکید بیشتری داشته باشند و این امر تولیدکنندگان را مجاب میکند که رویکردی کاربر محور برای تولید محتوا اتخاذ کنند.
همچنین میتوان این کار را با ترکیب رنکبرین با تطابق عصبی انجام داد. این ترکیب، فرصتی عالی برای تولیدکنندگان محتوا فراهم میکند تا نقاط قوت هوش مصنوعی و یادگیری ماشینی را برای ارائه نتایج با کیفیت بالا ترکیب کنند. انجام این کار باعث افزایش کیفیت تمام جستجوها و افزایش ترافیک ارگانیک به وبسایت آنها میشود.
این نشاندهنده تغییر قابل توجهی در نحوه درک و رتبهبندی وبسایتها توسط موتور جستجوی گوگل است. به عنوان یک متخصص سئو، رعایت موارد زیر برای استفاده از ویژگیهای الگوریتم تطبیق عصبی بسیار مهم است:
- تمرکز روی هدف کاربر، نه فقط کلمه کلیدی
- ایجاد محتوای با کیفیت بالا و مرتبط با هدف کاربر
- تهیه محتوا برای کاربر، نه موتور جستجو
تاثیر الگوریتم تطبیق عصبی گوگل بر آینده سئو
رتبهبندی عصبی گوگل به صورت واضحی در حال تغییر سئو است. رتبه بندی عصبی و تطابق عصبی مفاهیمی نزدیک به هم هستند. الگوریتم تطبیق عصبی احتمالاً نقش مهمی در شکل دادن به آینده سئو خواهد داشت. کسبوکارها میتوانند از تکنیکهای خلاقانهتر، مؤثرتر و جدیدتر SEO استفاده کنند، زیرا جستجوها شخصیتر میشوند.
بیایید تأثیرات کلیدی رتبهبندی عصبی بر سئو و معنای آن برای کارشناسان سئو را بررسی کنیم. گوگل از تطبیق عصبی برای درک معنای کلمات و عبارات استفاده میکند، اما با الگوریتمهای رتبه بندی مانند رنکبرین متفاوت است:
تمرکز بیشتر بر نیت کاربر
همانطور که قبلا ذکر شد، تطابق عصبی بر درک نیت کاربر تأکید دارد. بنابراین، متخصصان سئو باید محتوایی ایجاد کنند که نیازهای کاربر را برآورده کند. بنابراین، شما باید استراتژیهای خود را با ارائه ارزش به کاربران هماهنگ کنید.
هدف این الگوریتم بهبود دقت نتیجه جستجو با شناخت مفهوم و درک تفاوت های ظریف قصد جستجوگر است. این الگوریتم پرسوجوهای کاربر را تجزیه و تحلیل میکند و نهایتا به شناسایی اسنادی میپردازد که شاید دقیقاً با کلمه یا عبارت مطابقت نداشته باشند، اما از نظر معنایی مرتبط هستند.
این بدان معنی است که حتی اگر یک صفحه وب حاوی کلمه کلیدی دقیق مورد استفاده در جستجو نباشد اما بتوان آن را با هدف جستجو مطابقت داد، همچنان می تواند رتبه خوبی کسب کند.
محتوای باکیفیت
محتوای آموزنده و با کیفیت بالا در عصر تطابق عصبی بسیار مهم است. الگوریتم جستجوی گوگل به محتوایی که به طور جامع پاسخگوی سوال کاربران است، پاداش میدهد. از این رو، سرمایه گذاری در تولید محتوای معتبر برای موفقیت سئو ضروری است.
متکی نبودن به بکلینکها
هدف گوگل از اجرای این الگوریتم دور شدن از اتکای شدید به بکلینکها بوده است. در حالی که بکلینکها هنوز جزئی از عوامل مهم رتبه بندی محسوب میشوند، عوامل دیگری مانند کیفیت محتوا، تعامل کاربر و بهینهسازی در صفحه اهمیت پیدا کردهاند. این سیستم مبتنی بر هوش مصنوعی رتبه بندی اطلاعات را بر اساس ارتباطات تسهیل کرده، به گوگل اجازه میدهد تا نتایج نامربوط را فیلتر کند و باارزشترین آنها را به کاربران ارائه دهد.
تاثیر بر درک هدف جستجوی محلی
تطبیق عصبی فقط برای تغییر عمومی سئو نیست. این الگوریتم بر سئوی محلی هم تاثیرگذار است. این سیستم به موتور جستجوی گوگل کمک میکند تا بهتر بفهمد مردم هنگام جستجو چه میخواهند. مثل زمانی که کاربران به دنبال «رستورانهای نزدیک من» یا «تعمیر موبایل» میگردند. حتی اگر آدرس هیچ مکانی ذکر نشده باشد، این بدان معنی است که گوگل میتواند مفاهیم موجود در پرسوجوها را درک کرده و کاربران را با مرتبطترین مشاغل محلی مرتبط کند.
به طور کلی، تطبیق عصبی احتمالاً منجر به رویکرد کاربرمحورتر و ارزشمحور به سئو میشود که در درازمدت هم به نفع کاربران و هم به نفع بازاریابان خواهد بود.
در نتیجه، الگوریتم تطبیق عصبی گوگل یک پیشرفت پیشگامانه در زمینه هوش مصنوعی است. این الگوریتم، با استفاده از تکنیکهای پردازش زبان طبیعی و یادگیری عمیق، مفاهیم بین پرسوجوها و صفحات وب را با دقت تطبیق میدهد و در نتیجه نتایج جستجوی دقیقتری دارد. با پیشرفت تکنولوژی، میتوان انتظار داشت که تطبیق عصبی نقش مهمی در بهبود دقت جستجو و تجربه کاربر داشته باشد.
سوالات متداول
الگوریتمهای گوگل چه هستند؟
الگوریتمهای موتور جستجو فرمولها و فرآیندهای ریاضی هستند که موتورجستجو برای مرتبسازی و رتبهبندی میلیاردها وبسایت و صفحه وب در فهرست خود برای تعیین ارتباط، اهمیت و محبوبیت محتوا استفاده میکند.
هدف از الگوریتمهای گوگل چیست؟
الگوریتمها برای ارائه یک فرآیند گامبهگام برای حل مسائل یا انجام وظایفی خاص طراحی شدهاند. هدف نهایی یک الگوریتم گرفتن یک سری از ورودیها و تولید خروجی مورد نظر به صورت سیستماتیک و مکرر است.
تفاوت بین تطبیق عصبی و رنکبرین چیست؟
اگرچه این دو الگوریتم در زمینههای مختلف عملکرد متفاوتی دارند، هم رنکبرین و هم تطبیق عصبی بخشی از الگوریتمهای موتور جستجو هستند. تطبیق عصبی بر درک روابط بین کلمات و عبارات در یک پرسوجو برای تطبیق آن با اسناد مرتبط تمرکز دارد، در حالی که رنکبرین بر درک هدف پشت یک پرسوجو و ارائه نتایج مرتبط تمرکز میکند.
هوش مصنوعی و یادگیری ماشینی چه تفاوتی با یکدیگر دارند؟
یادگیری ماشینی (ML) و هوش مصنوعی (AI) مرتبط هستند، اما به حوزههای فناوری و مطالعاتی جداگانهای تعلق دارند. هوش مصنوعی حاکی از این ایده است که ماشینها قادر به انجام وظایفی هستند که معمولاً به هوش انسانی نیاز دارند. برعکس، ML شاخهای از هوش مصنوعی است که با تمرکز بر ایجاد الگوریتمها و مدلهای آماری، به رایانهها اجازه میدهد بدون برنامهریزی فعال بتوانند از دادهها «یاد بگیرند».